آخرين كلمات قمرالاستشهادیون شهید "على منيف اشمر" ساعاتى قبل از شهادت:
* الان كه آماده شده اى تاخون ُجان خويش رافداى راه و كشورمان كنى،براى ما بگو كه چطور به اين مرحله ى مهم رسيدى؟
على: اين مسئله در درون همهى انسانها وجود دارد؛ ليكن كنكاش و جستجو لازم است تا آن را بيابد.
از خدا مىخواهم كه به همه توفيق رسيدن به اين مرحله را عطا كند. انسانى كه به اين مرحله مىرسد،
بايد هيچ چيز از تعلقات دنيوى در او نباشد و در عمل مىشود درك كرد كه اين دنيا ذره اى بيش نيست.
همانگونه كه اميرالمؤمنين على عليه السلام مىفرمايد.براى همين است كه انسان به دنبال دنيا نمىرود و فقط براى كمك
در طى طريق و رسيدن به آخرت نيكو، از آن توشه مىگيرد.
هر انسانى كه خط جهاد و مقاومت را مىپيمايد، خصوصاً در اينجا(لبنان)، در رو در رويى با دشمنان خدا، يهود صهيونيسم،
عشق به شهادت در باطن او وجود دارد، فقط لازم است كه آن را بجويد. اگر كسى آن را بيايد به سرعت مىشتابد
و مدت زيادى در آن غرق مىشود.هنگامى كه عشق درونى خويش را يافت، توفيق عمل شهادتطلبانه را خواهد يافت،
هر چند كه وقت زيادى مىبرد. مردم سالهاست كه منتظر چنين عملياتى هستند؛ ولى توفيق نصيب هر كس نمىشود و
مردم همانگونه كه طلب كنند، سريع توفيق خواهند يافت.
* الان تو خودت را اين گونه يافته اى؟
على:
اگر خدا بخواهد، بله. ما به خدا اميدواريم كه پيروزمان كند تا به وصالش برسيم، ليكن الان ما اينجا هستيم ولى من مىبينم...
* آيا براى اخذ اجازه ى انجام عمليات شهادتطلبانه مدت زيادى منتظر ماندى؟
على:
انجام اين امر را هفت ماه پيش از برادران فرمانده درخواست كردم. با عضويتم در مقاومت، اين مسئله آغاز شد و منتظر موافقت آنان ماندم.
واقعاً فقط خدا بود كه توفيق داد تا در اين عمليات باشم و الآن خود را براى انجام آن آماده كرده ام.
* احساس و روحيات خودت را الآن كه آماده ى رفتن براى انجام عمليات شهادتطلبانه هستى، چگونه توصيف مىكنى؟
على:
اين احساس وصف نشدنى است. درست مثل اين مىماند كه از كسى بپرسيد «درد» چه شكلى دارد، در حالى كه هيچ شكلى
براى آن نمىشود در نظر گرفت. اين فقط احساسى است در وجود انسان. همانطور كه انسان دردمند نمىتواند درد خويش را وصف كند.
تعبير دقيقتر اين سؤال شما، سوالى است كه «بهلول» از يكى از خلفاى عباسى پرسيد. بهلول از او سؤال كرد: «چه زمانى لذت خواب را احساس مىكنى؟» خليفه پاسخ داد: «هنگامى كه مىخوابم». بهلول گفت:
«چه طور احساس مىكنى در حالى كه در خواب هستى؟»، خليفه گفت: «قبل از اينكه بخوابم احساس مىكنم».
بهلول دوباره پرسيد: «چه طور احساس مىكنى لذت خواب را در حالى كه بيدار هستى و بعد مىخوابى؟»
خليفه گفت: «بعد از اينكه خوابيدم». بهلول دوباره گفت: «چهطور احساس مىكنى آن را بعد از اينكه خوابيدى و تو كه خواب هستى
و سپس بيدار مىشوى»!
احساس من هم درست همين گونه غير قابل بيان است. انسان نمىتواند احساس و ادراك خود را توصيف كند
در حالى كه در طريق انجام عملى است؛ ليكن انسان سعى مىكند كه نيتش خالص براى خداوند سبحانه و تعالى باشد.
انسان، يك مسئله را در فكر خود قرار مىدهد و آن اين است كه اتكاى انسان بر كار و اعمال نيست؛
بلكه اتكاى او فقط بر رحمت خداوند سبحانه و تعالى است. پس از لطف خدا مىتواند به وصال برسد و در فكرش اين هست
كه داخل بهشت نخواهد شد، مگر به رحمت و لطف خداوند و شفاعت اهل البيت عليه السلام.
* چه چيزى بيشترين تأثير را براى ادامه ى راه و انجام اين عمليات بر وجود تو داشته است؟
على:
اين كار يك تكليف شرعى است براى مقاومت در برابر يهود،و نبرد با آنان.اين واجب است براى من و هيچ بحث و گفته اى در آن نيست.
بر هر انسان تكليف است و واجب كه با يهود بجنگد و به هر وسيله ى ممكن آنان را از بين ببرد، چرا كه آنها دشمنان خداوند هستند.
اين، يك واقعيت است كه همه ى مصيبتهاى ما و هر آنچه تاكنون برما عارض شده است، از يهود بوده و مىباشد.
* آيا شهادت حجتالاسلام والمسلمين سيد عباس موسوى (دبير كلحزباللَّه لبنان)، تأثيرى بر تو داشته است؟
على:
بدون شك شهادت سيد عباس موسوى اثرى قوى در برداشت. آن هم نه فقط بر روى من، بلكه بر همه ى كسانى كه در
جنبش مقاومت اسلامى لبنان فعال هستند. هر چند كه مقدارى در اين مسئله ملاحظه كرديم، ولى در حجم عملياتى كه
قبل از شهادت سيد عباس با تعداد عملياتى كه بعد از شهادت او انجام شد، تفاوت بسيارى مىبينيم.
اين مسئله را حتى در عملكرد عادى مقاومت هم مىبينيم. طبعاً شهادت او فقط عدهى خاصى را بيدار نكرد، بلكه همهى مردم را بيدار كرد
و به همهى آنان كه حزباللَّه و مقاومت اسلامى را چيزى ساده و سبك مىانگاشتند، تأكيد كرد كه حزباللَّه يك حركت مردمى است و مردم،
همه حزب اللَّه شدند و حزباللَّه تنها نيست. همانگونه كه شهادت او اتحاد و جمع مردم را نسبت به مقاومت راسختر نمود.
چرا كه دبير كل آنان به استقبال شهادت رفت و طبعاً شما هم براى جهاد،حركت و جنبشى را انتخاب مىكنيد كه دبير كل
آن راه را انتخاب كرد و در اين راه هم به شهادت رسيد.
بالطبع شهادت سيد عباس موسوى اثر زيادى بر من داشته، براى طى طريق شهادت. حوادث و همهى آنچه قبل از شهادت او دريافته بوديم
و با آنچه كه بعد از شهادت سيدعباس برايم نمودار شد، همه ى آنها را اگر انسان جمع كند، و كسى بخواهد بگويد كه شهادت سيدعباس
در آن اثرى نداشته است، به درستى كه در سينه ى او سنگ است و قلب نيست و كسى كه در سينه اش سنگ باشد، بايد كه از آن رهايى يابد.
* در پايان صحبت و آخرين ديدار و وقتى كه براى ما گذاشتى، آيا وصيتى براى رزمندگان و مجاهدان مقاومت اسلامى لبنان و
همه ى برادران رزمنده دارى؟
على:
همه ى آنها را توصيه مىكنم به اينكه به اين راه التزام داشته باشند و اينكه به هيچ وجه در برابر دشمن، از نبرد رو در رو نايستند
مگر اينكه تصاوير شهدا جلوى ديدگانشان باشد و هدف مقدسى را كه براى آن شهيد شدند را در نظر داشته باشند؛
چرا كه با وجود شهدا و رهبران و برادران مجاهد است كه دسيسه هاى خارجى، چه در سطح نظامى و چه در
سطح اجتماعى خنثى مىشود. به هيچ وجه فكر نكنند كه اين دنيا فقط براى زندگى كردن در رفاه و خوردن و اولاد و خانواده است.
اين مسائل همه طرح و نقشه هاى اسرائيل است. واجب است كه هر نشانى كه از دشمن در صحنههاى وجود انسان نقش بسته،
محو و نابود گردد. بايد آن را از ريشه، از بين برد. تا آنجا كه در توان دارند زندگى شرافتمندانه و باعزت براى خانواده شان تأمين كنند.
زندگىاى كه از ذلت و ظلم يهود، كه هر روز بر سر اهالى جنوب و بقاع غربى ادامه دارد به دور باشد.
همين طور به آنها وصيت مىكنم كه مواظب باشند خون شهدا ضايع نشود. خون آنان و وصايايشان را پاس دارند و به آن عمل كنند،
و به هيچوجه در اين امر كوتاهى نكنند. هيچگاه از حركت باز نايستند كه آنان شمعهاى روشن هستند كه راه را روشن مىكنند.
راهى كه هيچگاه خاموش نمىشود كه اگر خاموش شود، بسيار سخت روشن مىشود.
همانگونه كه شهيد شيخ راغب حرب براى ما گفته اند، وجود اسرائيل براى ما چون نعمتى است
كه خداوند سبحان براى ما اختصاص داده است، براى اينكه سعى كنيم در جهاد با آنان، اين نعمت را ضايع نكنيم و از آن بهره ببريم.
اميرالمؤمنين على عليه السلام مىفرمايد: از فرصتها استفاده كنيد كه همچون ابر در گذرند.
طريق جهاد و مقاومت عليه صهيونيستها الان بر ما گشوده است؛ ليكن فردا شايد زمانى فرا رسد كه نبرد با دشمن صهيونيستى
برايمان مقدور نباشد و اگر اين در قفل شود، بسيارى از مردم پشيمان خواهند شد و تا پشيمان نشدهاند، وصيت مىكنم
كه از الان در اين راه حركت كنند و از اين خط پيروى كنند و آنچنان تصميم و اراده محكمى داشته باشند كه هيچ چيز بر آنها اثر منفى نگذارد.
خانواده و اولاد از هم گسيخته شود و هر چه كه بشود، مادامى كه عمل براى اسلام باشد مشكلى نيست.
آقا امام حسين عليه السلام، كه جان همه ى عالم به فداى خاك پايش باد، همه ى اهل بيت خويش را در راه اسلام فدا كرد
و به غير از فرزندش حضرت زين العابدين عليه السلام از اولادش كسى براى او نماند. بايد فكر ما بزرگتر از اين باشد.
آنها مىخواهند تا وضعيت زندگى را براى ما سخت كنند و ما را در مشكلات قرار دهند تا از اين مكان (ميدان جهاد و مبارزه) بيرون برويم
و جوانان همگى از اينجا خارج شوند و همين طور ديگر نيروهاى مقاوم و آن هنگام است كه آنها به راحتى و سادگى
به سرزمينمان وارد مىشوند، بدون اينكه هر گونه مقاومتى در برابرشان وجود داشته باشد.
بايد همهى وجودمان مقاومت باشد و عمل در اين مسير را كه راه مقاومت است، ادامه دهيم.
❤شهداءنا ابنا الحسین علیه السلام..